امید وارم حالتون خوب باشه. ولی من اصلا حالم خوب نیست از وبم معلومه نه تابلو ام نه از وبمم. معلومه دیگه دوسش داشتم ولی حتی نتونستم بهش بگم که دوسش. دارم و فقط با حسرت نگاش کردم چیکار کنم میخوامش هر چیکار کردم. نتونستم از مغزم بیرونش بکونم میخوامش بدون چون و چرا میخوامش. میدونم هیچ موقع بهش نمیرسم و وقتی ام که این یادم می افته به. اتیشم هیزم میذارن خسته شدم دیگه از گریه کردن از حسرت کشیدن. میبینمش انگار دارم میمرم نفسم بند میاد.

میدونم که نوشته هام فقط به درد خودم میخوره. اینجا وبلاگ یه انسان معمولی با خاطراته معمولیه که خودم دوسش دارم. آخجون کلاس فردا کنسل شد. بازم همون آش و همون کاسه. سر به هوا و بزی. وب نوشت های یک جراح. عاشقانه های آقا سید و زنش. روزگار من و زبل خان. و عشق نام دیگر توست.

A journal and update page for news and fun from Your Humble Narrator. Sunday, April 12, 2009.